جدول جو
جدول جو

معنی دار دار کردن - جستجوی لغت در جدول جو

دار دار کردن
داد و فریاد کردن، سر و صدا راه انداختن
تصویری از دار دار کردن
تصویر دار دار کردن
فرهنگ فارسی عمید

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از قار قار کردن
تصویر قار قار کردن
بانگ کردن کلاغ، کنایه از سر و صدا کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از چار چار کردن
تصویر چار چار کردن
کنایه از ستیزه کردن، برای مثال تا بر کسی گرفته نباشد خدای خشم / پیش تو ناید و نکند با تو چارچار (منوچهری - ۴۱)
فرهنگ فارسی عمید
(کَ دَ)
دیر پاییدن و ثبات داشتن. (برهان) ، بانگ و فریاد راه انداختن. رجوع به داردار شود
لغت نامه دهخدا
(یِ کَ گِ رِ تَ)
نشان دارکردن، نشان داغ نهادن بر کسی یا حیوانی، لکه دار کردن. رنگ خلاف رنگ اصلی متن بر آن پدیدآوردن، معیب کردن. (از آنندراج) ، مصاب کردن بمرگ یا کشتن عزیزی یا فرزندی
لغت نامه دهخدا
(عَ لَ رَ کَ دَ)
کنایه از دیر داشتن و مدارا کردن بود. (انجمن آرا)
لغت نامه دهخدا
تصویری از کار زار کردن
تصویر کار زار کردن
جنگ کردن حرب کردن محاربه: (اصحاب خود را بزبان عجم گفت که بدار زنید یعنی کار زار کنید و بکشید این طایفه را) (تاریخ قم 82)
فرهنگ لغت هوشیار
بر انگیختن، مجبور کردن باجرای امری ملزم ساختن، باز داشتن منع کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از داردار کردن
تصویر داردار کردن
((کَ دَ))
به صبر و درنگ واداشتن
فرهنگ فارسی معین